اگر سیاه نمایی آقای مهندس موسوی در نطق تلویزیونی جمعه شب ایشان تنها علیه احمدی نژاد و دولت نهم بود، شاید نیازی به نوشتن این وجیزه نبود، چرا که جناب موسوی سخن تازه ای علیه رئیس جمهور و دولت نهم نداشت و آنچه در این باره بر زبان آورد، دقیقاً و بی کم و کاست- تأکید می شود بی کم و کاست- همان جملاتی بود که دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب طی چند سال اخیر علیه احمدی نژاد بر زبان و قلم آورده و هنوز هم می آورند. اما آقای مهندس موسوی به بهانه سیاه نمایی علیه احمدی نژاد بسیاری از آموزه های اسلامی و انقلابی را مورد هجوم قرار داد و به نظرات صریح و خالی از ابهام حضرت امام(ره) حمله کرد. البته هنوز هم باید امیدوار بود که آقای مهندس موسوی برای حضرت امام(ره) و خط انقلابی آن بزرگوار احترام قائلند و حملات جمعه شب ایشان به آموزه های امام(ره) و انقلاب را می توان ناشی از آن دانست که احمدی نژاد به عنوان فرزند معنوی امام راحل(ره) در خط امام و انقلاب حرکت می کند و از این روی، حمله موسوی به احمدی نژاد چه بخواهد و چه نخواهد، حمله به آموزه های اسلام و انقلاب تلقی می شود البته تردیدی نیست که مواضع و عملکرد دکتر احمدی نژاد در پاره ای از موارد نیز خالی از نقد نبوده است ولی این موارد، اولاً؛ بسیار اندک و ناچیز است و ثانیاً؛ همین موارد اندک و ناچیز نه فقط مورد اعتراض و حمله دشمنان بیرونی و برخی از مخالفان داخلی وی قرار نگرفته بلکه از آن حمایت و دفاع نیز کرده اند، نظیر اظهارات موهن آقای مشایی درباره «مردم اسرائیل»! که از یک سو با اعتراض اصولگرایان روبرو شد و از سوی دیگر حمایت مشترک آمریکا و اسرائیل و برخی از اصلاح طلبان را درپی داشت.
درباره نطق انتخاباتی آقای مهندس موسوی اگرچه گفتنی های فراوانی هست ولی در این نوشته به چند نمونه بسنده می کنیم؛
1- درباره ممنوع التصویر بودن ایشان در سیمای جمهوری اسلامی ایران باید پرسید مهندس موسوی طی 20 سال گذشته کدام اقدام قابل توجهی را انجام داده است که بایستی خبر آن در تلویزیون به تصویر کشیده می شد؟! سکوت ایشان در برابر آنهمه اهانت به امام و اسلام و انقلاب و مردم که قابلیت تصویربرداری و نمایش تلویزیونی نداشته است!! دولت کنونی فقط 4 سال است که روی کار آمده ولی آقای موسوی طی 16 سال حاکمیت دولت سازندگی و دولت اصلاحات، مشاور ویژه رؤسای جمهور بوده است و تمام روزنامه های زنجیره ای و بسیاری از سایت های اینترنتی و خبرگزاری ها در اختیار حزب و گروه ایشان بود. بنابراین چرا در هیچ یک از این رسانه ها کمترین اثری از وی نبوده است؟! و یا کدام دفعه به عنوان مشاور ویژه رئیس جمهور وقت سخن گفته یا حرکتی کرده است که تلویزیون از پخش آن خودداری ورزیده باشد؟! ظاهراً آقای موسوی با این سخنان قصد دارد سابقه سکوت و بی حرکتی خویش را پاک کند و از همه بدتر آن که بی حرکتی و بی تفاوتی خود در مقابل مسائل نظام و انقلاب را به گردن صدا و سیما بیندازد.
2- آقای مهندس موسوی ضمن تشکر از مردم به خاطر استقبال! از ایشان در سفرهای استانی می گوید: «می دانم که این پیشوازها برای بیان حرفها و نگاه به مسایل مختلف کشور بوده و بنده چیزی نداشتم که خدمت شما مردم عزیز عرضه کنم. همچنین ماشینی نفرستادم که شما را به صحنه آورد و از امکاناتی همچون پول نفت در آستینم برخوردار نبودم که آن را بین شما توزیع کنم»! اشاره آقای موسوی به استقبال انبوه و متراکم مردم از آقای احمدی نژاد در سفرهای استانی ایشان است که باید گفت: برخلاف سفرهای تبلیغاتی و غیرقانونی شما، احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور و برای انجام وظایفی که برعهده دارد و بسیاری از مدعیان اصلاحات نیز به آن غبطه خورده اند به استان ها سفر می کند و استقبال با شکوه مردم از ایشان علاوه بر قدردانی از رئیس جمهور مردمی خود، نشانه دلبستگی ملت به نظام اسلامی است، بنابراین جناب آقای موسوی باید توضیح بدهد که:
الف: چرا به شعور و حیثیت مردم اهانت می کند و به آنان اتهام می زند که برای استقبال از رئیس جمهور خویش پول دریافت کرده اند؟! یعنی دقیقاً همان اهانت و اتهامی که مدتهاست اسرائیل، آمریکا و ضد انقلابیون فراری علیه مردم شریف و مسلمان ایران روا می دارند.
گفتنی است دشمنان بیرونی که تا چند ماه قبل، حضور مردم در استقبال از رئیس جمهور و یا شرکت آنان در راهپیمایی های قدس و 22بهمن را ناشی از تقسیم پول در میان آنها اعلام می کردند امروزه برای پیشگیری از آبروریزی بیشتر، این ادعای مسخره را مطرح نمی کنند و عجیب است که آقای مهندس موسوی تازه شروع کرده است!
حضرت امام(ره) بارها اتهام اسرائیل و آمریکا به مردم ایران مبنی بر دریافت پول برای شرکت در اجتماعات را دروغبافی و توهم پراکنی دشمنان و اهانت به مردم ایران دانسته بود.
ب: آقای موسوی ادعا کرده است که مردم را با فرستادن ماشین به محل استقبال از رئیس جمهور آورده اند! و بدیهی است که برای این اتهام واهی سندی ندارند. ولی همین دیروز- 2/3/88- سایت کلمه که متعلق به موسوی است، مبدأ و محل استقرار اتوبوس ها را برای شرکت در میتینگ انتخاباتی آقای موسوی و خاتمی در استادیوم آزادی اعلام کرده است و معلوم نیست آقای موسوی این تناقض در گفتار و کردار خود را چگونه توجیه می کند؟!
3-بوش رئیس جمهور سابق آمریکا، دیک چنی معاون وی، رایس وزیرخارجه قبلی، اولمرت نخست وزیر و شیمون پرز رئیس جمهور رژیم صهیونیستی و اخیراً هیلاری کلینتون وزیرخارجه جدید آمریکا با صراحت اعلام کرده اند حضور ایران در آمریکای لاتین که تاکنون حیاط خلوت آمریکا بوده است، ضربه سنگینی به سیاست خارجی آمریکا وارد کرده و جایگاه ایران را به شدت تقویت کرده است و درخور توجه این که همه آنها در تفسیر و تحلیل های خود بر این نکته اصرار می ورزند که چرا جمهوری اسلامی ایران به جای سیاست منطقه ای به آمریکای لاتین چشم دوخته است! و جناب آقای موسوی نیز در نطق تلویزیونی جمعه شب خود دقیقاً و بدون کم وکاست تفسیر دشمنان غربی را مطرح کرده و می گوید؛ «موقعی می توانیم دست دراز کنیم تا در آمریکای لاتین فعال باشیم که در رابطه با همسایه های عزیز خود که جای پای محکمی داریم و مذهب و بازارهای مشترکی با ما دارند فعال شده باشیم»! یعنی جناب موسوی نیز دقیقاً و بی آن که متوجه باشند همان نظر آمریکا و صهیونیست ها را با همان تفسیر و توجیه مطرح می کند و حال آن که، اولا؛ این مردم و دولت ضدآمریکایی چند کشور آمریکای لاتین بوده اند که به علت تغییر استراتژی قبلی و خروج از وابستگی آمریکا، به سوی ایران اسلامی دست دوستی و همراهی دراز کرده اند. عجیب است که وقتی به آقای موسوی نسبت به خیانت و سوابق سوء برخی از اطرافیان ایشان تذکر داده می شود در پاسخ می گوید؛ من از همراهی هیچکس با خود جلوگیری نمی کنم؟! و حال آنکه این همراهان ماهیت سوء و ضدمردمی خود را بارها نشان داده اند ولی وقتی چند کشور آمریکای لاتین با رویکرد ضدآمریکایی به ایران اسلامی نزدیک می شوند فریاد آقای مهندس بلند می شود که چرا دوستی آنها را پذیرفته ایم!
ثانیاً؛ روابط ما با کشورهای آمریکای لاتین باعث ایجاد یک بازار اقتصادی بزرگ برای کالای ایرانی شده است. کاش آقای مهندس موسوی به این پرسش پاسخ می داد که رفت و آمد پی در پی آقای خاتمی به فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپایی غیر از صدور قطعنامه ضدایرانی و کارشکنی آنها در برنامه هسته ای ایران چه دستاوردی داشته است؟!
ثالثاً؛ مگر دولت نهم با همسایگان خود سر جنگ و ستیز داشته است که آقای موسوی به همکاری با آنها توصیه می فرمایند؟! ایران اسلامی در دولت نهم بیشترین روابط - البته عزتمندانه- را با همسایگان خود برقرار کرده است و البته در مقابل برخی از ادعاهای بی پایه آنها نظیر مالکیت بر سه جزیره ایرانی خلیج فارس نیز با اقتدار ایستاده است. آیا این نوع رابطه عزتمندانه و مقتدرانه باعث نگرانی آقای مهندس موسوی و دوستان مدعی اصلاحات ایشان است؟ و یا در کدام مقطع زمانی، رابطه ایران اسلامی با کشورهایی نظیر عراق، افغانستان، پاکستان، ترکیه، روسیه و کشورهای هم مرز آسیای میانه مانند امروز صمیمانه و مقتدرانه بوده است؟! البته بدیهی است که دولت نهم مانند دوستان همراه و حامیان امروزی آقای مهندس موسوی هیچوقت حاضر به همکاری با گروه آمریکایی طالبان نبوده اند و هرگز از صدام جنایتکار به عنوان خالدبن ولید یاد نکرده اند!
4- آقای مهندس موسوی درباره فلسطین می گوید «ما موقعی می توانیم از آرمان های فلسطین دفاع کنیم که خودمان قوی باشیم.»
دقت کنید! مهندس موسوی تاکید می کند، «دفاع از آرمان های فلسطین» و نه کمک های احتمالی دیگر به آنها- که به عقیده نگارنده واجب و ضروری است - یعنی از نظر آقای مهندس موسوی ایران اسلامی باید از مواضع اسلامی و انقلابی خود در حمایت از آرمان فلسطین و مقابله با صهیونیست های وحشی و کودک کش دست بردارد! البته این اظهارنظر آقای موسوی خیلی عجیب نیست، دوستان مدعی اصلاحات ایشان که هم اکنون همه کاره وی هستند نیز بارها همین مواضع ذلت بار را تکرار کرده و می کنند. عجیب آن است که آقای موسوی دم از خط امام(ره) هم می زند!
و اما نکته قابل توجه این که امروزه ملت های مسلمان، نهضت های مقاومت در فلسطین و لبنان و مصر و... به خاطر مواضع شجاعانه، اسلامی و انسان دوستانه ما در حمایت از آنها به عقبه استراتژیک ایران اسلامی تبدیل شده اند یعنی برخلاف نظر آقای مهندس موسوی، دفاع ما از آرمان فلسطین برای ایران اسلامی اقتدار آفرین بوده است.
گفتنی است که بازهم - و متاسفانه- آقای مهندس موسوی در این بخش از اظهارات خود نیز، دیدگاه رایج دشمنان تابلودار مردم ایران را بازگو کرده است. فقط نیم نگاهی به مواضع آمریکا و اسرائیل به وضوح نشان می دهد که آنها حمایت ایران اسلامی از آرمان فلسطین را یکی از عوامل اصلی اقتدار جمهوری اسلامی می دانند و به شدت در پی مقابله با آن هستند و از قضا دقیقاً همین سخنان آقای مهندس موسوی را بر زبان دارند که باید مانع حمایت جمهوری اسلامی ایران از آرمان های فلسطین شد.
اوباما در طرح اخیر خود، دست کشیدن جمهوری اسلامی ایران از حمایت آرمان های فلسطین را یکی از شرایط اصلی آمریکا و متحدانش برای متوقف کردن تخاصم! دانسته اند و به قول فاکس نیوز، ایران را بعد از دست کشیدن از حمایت مردم فلسطین به آسانی می توان منزوی کرد. خب! آقای موسوی چه می فرمایند؟!
آیا جناب موسوی نمی داند که دو خط آبی در پرچم رژیم صهیونیستی به نشانه از نیل تا فرات است؟! بنابراین مردم فلسطین به نمایندگی از تمامی کشورهای منطقه با اسرائیل درگیر هستند و نه فقط حمایت از آرمان فلسطین بلکه همه گونه کمک به مقاومت، کمترین هزینه ای است که کشورهای منطقه بایستی برای حفظ امنیت خود بپردازند و نه صدقه! به مردم فلسطین و بدیهی است نمی توان باور کرد که مهندس موسوی از درک این مسائل ساده ناتوان باشد.
5-درباره احساس خطر آقای موسوی نیز جای این سوال هست که چرا مدعیان اصلاحات با آمریکا و اسرائیل و کلان سرمایه داران و مفسدان اقتصادی در احساس خطر از دولت کنونی اشتراک نظر دارند؟!
6- اما، پرداختن به مواردی نظیر «شکر»، چای، پرتقال، عدم اشتغال و... نیز فرصت دیگری می طلبد. و در اینجا فقط باید پرسید، «سلطان شکر» در کدام جبهه کباده می کشد؟ و یا کارگران فلان کارخانه را کدام سرمایه دار اخراج کرده و آن سرمایه داران اکنون از نامزد کدام جبهه حمایت می کنند؟ و یا چای و پرتقال و...بگذریم!
7- و بالاخره آقای مهندس موسوی!... باور بفرمائید که باور نمی کنیم آنچه فرموده اید حرف دل خودتان باشد. ما نگران شما هستیم و دلواپس هزینه شدن سابقه ای که از جنابعالی در اذهان باقی است.
حسین شریعتمداری