با نگاهش بهم فهموند که عازم کجاست . کبوتر رومیگم . ساکت و ساکن نشسته بودم و او عازم بود . دلم شکست : تو و دوستی خدارا ، چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ، به شکوفه ها به باران برسان سلام مارا ... چی می شد منم یه روز چشام رو باز می کردم و می دیدم که از اینجا رفتم . رفتم به اونجایی که همیشه آرزوشو داشتم . نه ، نمیشه . فراموشش کن . سرانجام چند روز بعد یه مرد اومد و من رو کند و با خودش برد . وقتی دستای اون مرد تقلا می کرد که من رو از زمین بکنه ، به سرنوشت پوچم فکر می کردم . حالا تو چی هستی ؟ یه تیکه چوب به درد نخورد که یا الان با خودش می بره می سوزوندت یا یه بلای دیگه ای سرت می آره چه فرقی می کنه .چشمامو بستم... چشمام رو باز کردم . دیگه اون مرد قبلی نبود . یه مرد میانسال بود که یه کت بلند مشکی پوشیده بود . من بودم و چند تا جاروی دیگه . وای خدای من ، این بدترین نوع مردنه . مرگ تدریجی ... کاش سوخته بودم ... مرد میانسال من رو از بین جاروهای دیگه برداشت . الآن من یه جارو بودم با یه دسته سبز بلند . از اتاق بیرون اومدیم . مرد از روی زمین بلندم کرد تا کارش رو شروع کنه . نه این امکان نداره . نه خدایا امکان نداره . من یه تیکه چوب فرسوده و بیخودم . امکان نداره که اینجا باشم . یه نگاه به بلندی طلائی انداختم . آره همون کبوتر بود . خودش بود ، همون که ... یعنی اینجا حرم امام رضاست ؟... زودتر از اینکه مرد من رو روی زمین بکشه ، خودم رو جلو انداختم تا زودتر از بقیه زمین حرمو ببوسم ... آره من همون بوته ی ساکن و ساکتم ... الآن یه عمره که هرروز صبج تا غروب ، غروب تا صبح ، مقدم زائرای آقا رو می بوسم .
--------------------------------------- اطلاعیه منتشر شده در سایت فطرس (هیئت رایت العباس) که با ستاد بازسازی عتبات عالیات مستقیما در ارتباطه : اطلاعیهبا توجه به فرا رسیدن فصل سرما و به منظور فراهم آوردن مقدمات سفر در حسینیه های بین راه نجف و کربلا هیأت زمندگان شمیرانات اقدام به جمع آوری پتوهای نو یا شسته شده می نماید. علاقه مندان به مشارکت در این امر خیر می توانند پتوها را به دفتر امامزاده علی اکبر علیه السلام چیذر تقدیم کنند.
من نوشت : می دونید ، دیدید اگه یکی از همسایه هاتون در حالی که خونه نیست براش از شهرستان مهمون بیاد و شما به گرمی از مهمونش استقبال کنید و توی خونتون ازش پذیرائی کنید ، وقتی که همسایه میاد و می بینه که اینطوری مهمونش رو تحویل گرفتید چقدر خوشحال میشه ؟ شک نکنید که به بهترین نحو ازتون تشکر میکنه ... | نوشته شده توسط عطیه ح در دوشنبه 87/8/20 و ساعت 8:30 عصر | نظرات دیگران()
|
||